دنبال این کتاب «خاص» می گشتم در میان کتابهایم .پیدا نشد. بدتر اینکه حتا عنوان کتاب را هم نمی دانستم و از یادم رفته تا در کتابفروشی ها دنبالش بگردم. کتابی که سراسر خیال بود و رویا. جایی بود در ماورای خوخواب و بیداری. کلاس اول یا دوم دبستان با داستانی ساده و نقاشی های حیرت انگیزش مرا می برد به دل صحرایی که یک« هاشی» یا بچه شتری دوکوهانه همراه با مادرش در سفری از ریگزاری وسیع و بی پایان عبور می کنند. داستان درباره ی پرورش این کودک (در شکل و شمایل یک بچه شتر) در سفری پرمخاطره است: طوفان های شن، گم کردن راه، تحمل تشنگی تا بارانداز بعدی در بین راه، اطراقگاه ها و همه ی منازل در سفر. یادم نیست چند بار خواندمش.  بیشتر از بسیار. نقاشی ها عجیب بود. انگار شیشه ایی کدر در برابر چشمان بیننده بودند. هیچ چیزی واضح نبود. انگار نقش ها و مسافران و همه در غباری از شن و ریگ بودند. و همین نگاه کردن آنها را جادویی میکرد. انگار خودت آنجا در چند قدمی کاروانیان بودی و میان آنهمه تشویش و امید. 

این کتاب از کتابهای «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بود. کانونی که تلاش میکرد تا دنیا را برای کودکان و نوجوانان این سرزمین جذابتر و خلاقانه تر کند. تلاش میکرد تا کاوشگر باشند و در پی جست و جو. داستان و قصه پایه ی کار این کانون بود و هست. کاش چنین جمع هایی بیشتر و بیشتر می شد.

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

به روزترين ها گروه صنعتی کاوه - گاوصندوق کاوه دوستت دارم و این داستان ادامه دارد.... آرامش مبهم خلانلو هستم! شرکت آذران پلاست رسا سمپاشي منازل در تهران بانک پایان نامه های روانشناسی کلر استخر، قرص کلر استخر