این هم آخرین بوالهوسی امسال.نشسته ام روبروی یک حوض پر ز آب. چه قدر سیگار جلوی این حوض کشیده ام. افتخاری نیست، یک رکورد هم نیست. نشانه ایی شده از سالهایی که رفت. جلوی همین حوض سیگار کشیدم و مصمم شدم بنویسم. جلوی این حوض سیگار کشیدم و شجریان گوش دادم. همینجا از یادبودهایی خداحافظی کردم که باید. همینجا بهار، تابستان، پاییز و چند باری زمستان آمدم و نشستم. حوض گاهی آدم را یاد خودش می اندازد. یاد همه ی خواستخواستن ها، رویاها، آرزوها. آدم یادش میرود کجاست. فقط همینجاست. مثل همین حالا که اینجا هستم و می نویسم. مثل حالی که خاطرات را یادم میاورد ولی باز همینجا هستم. خاطرات جایی میان آبهای حوض آرام ته نشین شده اند. جایی که گاهی بهشان سر میزنم، اما دوست ندارم باز ببینمشان. چه حال غریبی است که هم میدخواهم و هم نمی خواهمشان. این چه حالیست؟


سیگارم تمام شده. وقت رفتن است. وقت جا گذاشتن همه چیز کف حوض ساکن خسته.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مجله سلامت شرکت لتکا کفي خودروبر Eric سایت اقدام پژوهی درجه عمران صنعت کشاورزی سامانه شهید فهمیده beautiful-sunflower