پدرم راوی ست .کم می گوید، بیشتر حوصله ندارد و طاقتش سر رفته از زیستن. اما تعریف که میکند، چراغ زندگی را روشن میکند. «قصه» فراوان دارد. با هر مایه ایی که فکرش را میشود کرد: شاد و طنز، غمگین، حماسی ، عاشقانه ، دردآور. این مایه ی آخری ، تنها نیست. همراه همه ی مایه های دیگر است. درد ضمیمه ی هر مایه ایی است در دنیای قصه های او. قصه های او قصه نیستند، یا به تعریف امروز داستان نیستند. با حساب یک تعریف، «ناداستان » هستند (معادل فارسی nonfiction) 


ناداستان را یک نویسنده اینچنین تعریف کرد: حضور تمام عناصر داستانی اما بدون خیالپردازی. یا حضور آنها در بستری واقعی. مثلا نقل یک حادثه ی واقعی اگر بی کم و کاست باشد ، ولی پرداخت داستانی برای جذاب تر شدن داشته باشد، میشود ناداستان . یادداشتهای شخصی ، سفرنامه ها، گزارشات، مشاهدات میتوانند ناداستان باشند. قصه های پدر هم با این تعریف؛ ناداستان هستند. هر چند همین صفت را هم با احتیاط به آنها میدهم،اما شاید بعضی هاشان واقعا «داستان » باشند. می گویم چرا.


فکر میکنم هر چه روایت و باقی مانده ی آن در ذهن، از اولین، نزدیک ترین، مستقیم ترین راوی فاصله بگیرد، از ناداستان به سمت داستان پیشروی میکند. در قصه های بابا، آنجا که خودش هست، ناداستان بیشتر است تا آنچه را که از پدر، عمو یا پسرعمو شنیده. روایت ها با گذشت زمان و دهان به دهان شدن بی اینکه کسی اینرا بخواهد، گرفتار کم و کاست میشوند. به تدریج خیالپردازی رشد میکند و گاهی آنچه که از یک حادثه ی واقعی به دست ما میرسد دیگر یک «داستان» است. داستانی که در نوشتنش همه ی راویون سهیم هستند.


قصه های پدر کم ندارند از این داستان ها. اصل حادثه بعد از چند نسل شاید چیز دیگری شده، به عنوان «تاریخ » نمی شود روی آن حساب کرد، اما به عنوان «داستان» به شدت شنیدنی هستند: قاصدی که خبر ی راهن را اشتباها به خود راهن داد و گوشهایش را بریدندمرد پاکی که هیچ کاری نکرده بود، اما در دام حیله ی دیگران افتادپسر جوانی که در بیابان در چند قدمی چشمه از تشنگی جان داد چون دیگر  توانش به اندازه ی همان چند قدم هم نبود.ابلهانی که بیابان خشک را به امید بارش باران شخم میزدند تا گندم دیم بکارند.






مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

salemziba Keith دانلود پروژه طراحی سایت / سئو سایت / تبلیغات گوگل Kim اکشن شاپ Welcome to Paid advertising viewing system! داستان یک روانی خوشبخت Lori