موج، دریا، قطار، ابر، باران، باد، پنجره، آبشار، شب، رشته ی مو، بودنت ، رفتنت، اندوه، تنهایی، عشق، دوستت دارم، واقعا دوستت دارم؟ یا این هم شبیه یکی از این «ادوات تشبیه بسیار نوشته »است که در این چند خط پشت سر، نوشتم؟ کلمات نابود، کلمات بود، کلمات بدبود، کلمات بی بود و نبود، همه از آنها که دار و ندارشان به یغما رفته؟
دیوانگی، جنون، لیلا، شیرین، فرهاد، خسرو، وامق، عذرا، بیژن، منیژه، داش آکل، عشق، طلب، تن و جان، شور و پریشانی، خواهش جسم، خواهش عقل، ترس، برهنگی ، شرم، یک بوس کوچولو. ادامه ی این ولژه ها به کجا میرسد؟ سر صبح به هذیان افتاده ام لابد. اما برایت بگویم که خودم چشیده ام که سر صبح و خواب و بیداری اینچنین یک جاهایی سرک میکشی که هیچوقت به زندگی ندیده ایی و نخواهی دید. این واژه ها مال آن سرزمین هستند. دیروز از همانجا یک بیت یادم ماند که قبل از بیهوش شدن نوشتم. ولش کن، مهم نیست. اصلا تو با همین کلمات که نوشتم، پس و پیش کن تا شعر شود. مگر بقیه چطور شعر گفتند؟
وقتی می خواهم بنویسم «باور» ، خودم به همین باور باور ندارم. فکر کنم باور را را برای ناباور نوشتند. گفتند حتما با این یک کلمه به جایی خواهد رسید . 
به کلمات شک کن، به نوشتن بی دلیلشان، به همین که یک نفر اینقدر باور و امید را اینجا و آنجا می نویسد، این قدر تنهایی را می نویسد، اینقدر از لیلا مایه میگزارد، که آخر همه شان را پوک میکند. تو نکن، من هم نمیکنم. به جان عزیزت دیگر نمیکنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود تحقیق آخرین فیلم زندگی ادامه داره رفیق نسیم پاییزی لوازم مسافرتی اتراق فوتبال90 فانوس خیال دبیرستان دخترانه حضرت معصومه (س) مطالب درسی متوسطه اول درس مبانی اینترنت