نترسید و نلرزید که این از آن عنوان های فرمایشی و پند گونه نیست، که ما از پند زیاد خورده و شنیده ایم. این یک پیشنهاد است که تقریبا و بسته به اراده و علاقه هر کس، عملی ست.
در زمستانی که گذشت رمان«تربیت احساسات» از گوستاو فلوبر_نویسنده فرانسوی_را خواندم. رمان از آن«کلاسیک» های غول آسا بود با حجمی حدود ششصد و پنجاه صفحه! صحبت بر سر  رمان های قرن هجده و نوزده و حتا کلاسیک های جدید در این قرن است که وسعت و حجم کار و نوشتن آنها چیزی شبیه به افسانه است. یادمان نرود خودمان هم نویسنده هایی مانند احمد محمود یا محمود دولت آبادی داریم که غولهای رمان فارسی هستند با رمان های چند جلدی و جاودان. اما این رمان ها چرا باید خوانده شوند؟ یا چنین حجمی برای کسانی که عادت به مطالعه شان در حد کمتر از صد صفحه است در کجای زندگی شان جای دارد؟ یا این سوال اساسی که چرا باید چند روز و گاه چند هفته تن سپرد به خواندن و درک چنین کارهایی؟ 
تربیت احساسات حدود یک ماه_با وقفه های متعدد_زمان برد تا خوانده شود. البته این وقفه ها برای من با کتابهای دیگری پر شد که من را جز همان دسته ایی قرار میدهد که حجم بیشتر از دویست صفحه را برنمی تابند!! من همراه با این رمان شش یا هفت کتاب داستان کوتاه و رمان دیگر خواندم و البته تربیت احساسات هم تمام شد و اثری عجیب در من گذاشت. اما اگر بخواهم این چنین و با این سرعت رمان های بزرگ و شاهکار را بخوانم تکلیف چیست؟ برای چند تا از آنها می توانم برنامه بریزم؟ راستی چه قدر این حجم وسیع من را وسوسه می کند تا به جای آنها سراغ کتابهای دیگری بروم که کم حجم هستند و اصولا خوانش آنها بیشتر از یک روز یا چند ساعت را نمی گیرد؟ رمان های کلاسیک امروز کجای زندگی آنها که کتاب می خوانند جا دارد؟ 
خواننده مشتاق به ادبیات و مخصوصا داستان و داستان نویسی باید حداقل یک بار هم که شده این حجم وسیع را قبل از انجام و نوشتن یک کار اساسی بخواند؛ گریزی از این نیست. هر رمان کلاسیک یک کتاب آموزشی و یک واحد درسی برای کسی ست که می خواهد وارد گود داستان شود. اما وحشت از این حجم برای چیست؟ این از تنبلی ماست؟ یا نداشتن وقت برای چنین خوانش هایی؟ یا احساس بی نیازی از خواندنشان؟ یا همه اینها با هم؟
به نظرم رسید خواندن و خوب خواندن قبل از نوشتن، یک تمرین اساسی می خواهد. می شود تقصیر را انداخت گردن سیستم آموزشی که همیشه سعی در خلاصه آموزش دادن مواد درسی و سرو ته قضیه را هم آوردن دارد. می شود تقصیر کتابهای انداخت که در بازار کتاب منتشر می شوند و کیفیت بدشان اندک خواستاران داستان را گاه منصرف می کند از بیشتر خواندن.می شود هزار مقصّر دیگر پیدا کرد. اما هیچ کدام راه حل نیستند. من  دنبال راه حل می گشتم و دیدم باید مانند نوشتن، خواندن را هم پله پله تقویت کرد. 
راه حل فعلی من خواندن هفتگی سه یا چهار کتاب که هر کدام حدود صد صفحه هستند. مجموعه داستان کوتاه ها و رمان های خوبی با این حجم هستند که همراه با پرورش ذوق و سلیقه ادبی، به تدریج ما را به خواندن ادبیات خوب ترغیب می کنند. هر کدام از این کتاب ها را می شود در طول یکی دو روز و با حوصله خواند و خیلی راحت می شود مدتی بعد اگر خواستیم بازخوانی شان کنیم. در بین این کتاب ها می شود یک کتاب حجیم و بزرگ هم گذاشت تا آنها هم خوانده شوند. به نظرم چنین برنامه ایی برای یک شیفته خواندن و نوشتن هم مفرّح و مفید است ، هم حوصله و اشتیاقش را پله پله تشویق و تقویت می کند. پس هر روز یا هر دو روز یک کتاب خوب صد یا دویست صفحه ای راه گشا می تواند باشد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ترازو طراحي و تبليغات در اصفهان فروشگاه فرامد صدای مشاور تحصیلی George دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان automobile parts casting آی تی جی گیم لولا پمپی فاین 09122952506+02166389873 گالری عکس کچومثقال