عنوان دور و درازی برای این یادداشت نوشتم تا آن چه در ذهنم هست را خلاصه تر در چند کلمه بیاورم. خلاصه نه برای اینکه از دست خواندن کلّ متن خلاص شوید! تا دستگیرتان شود که درباره چه می خواهم بگویم. اینکه هنر چه چیزهای را در برابر ذهن ما پهن می کند جای حرف بیش از این دارد و با چند یادداشت، قابل گفتن نیست. اما این یادداشت شاید یک نقطه ی سر خط برای شروع است، برای پیمودن فهم یک بعد از هنر.

هنر در هر زمینه و با ابزاری باید «راه گشا » شود و باشد. این راه گشا بودن بیربط به خلاقیّت و نوآوری نیست، اما اگر با خلاقیّت شروع می شود در خلاقیّت بسته نمی ماند . راهی نو ، پیدا کردن مسیری تازه، کشف یک امکان که همیشه می تواند وقوع یابد، و دست اندازی به چشم اندازهایی که پیش از این بر دید و ذهن و زبان ما پوشیده بوده اند. باز برگشتم به «زبان» و هنر در نوشتن. جایی که ذهن باید کلمات را بیل و کلنگ کند برای کندن سنگهای جمود و س. حتا همین حالا که این یادداشت را می نویسم مدام یاد خودم می اندازم که این کلمات که می خواهم با مهارت و تردستی و یا زبردستی! روی هم سوارشان کنم به کجا ختم می شوند؟ اصلا من می توانم از پیش و تا چه قدر به آنها«خط» بدهم برای رفتن و پیش تاختن؟ 

نوشتن به طور کلی می تواند دو شکل داشته باشد(نه از لحاظ فرم، که از لحاظ ایده و طرح نوشتن و ماده ایی که بعدا فرم خود را هم پیدا می کند): 

نوع اول  نوشتنی که یک ایده قبل از نوشتن به نوشتن جهت می دهد و فکری که قبل از گذاشتن قلم روی کاغذ مسجّم شده و نویسنده تا حد زیادی می داند که چه می خواهد بنویسد. نمی شود با قطعیّت گفت خلاقیّت در این نوع نوشتن وجود ندارد اما این گونه نوشتن بیشتر بر اساس ایده ها ، یادداشت ها و برداشت هایی ست که قبل از شروع به نوشتن بوسیله نویسنده گرد هم آورده می شودند و نتایجشان در نوشته هایی مانند «مقاله» «یادداشت موضوعی» یا «تحقیق علمی» فراهم می شود. پس چنین نوشته هایی اگرچه می تواند دربرگیرنده ی نظر و تامل مولف هم باشد، اما بر پایه کارهایی از پیش دیده و سنجیده شده است. شاید همین هم هست که گاه وجه «خشک» به خودش می گیرد و خواندنش شاید آسان و لذت بخش نباشد؛ هرچند می تواند مفید و آموزنده باشد و بار «علمی» داشته باشد .

اما گونه ی دوم همان است که راه برای کشف، جست و جو و خلق را باز می گذارد و خواننده و خود نویسنده را وادار می کند به جستن و یافتن. این همانجایی است که آثاری مانند«شعر» ،«داستان و رمان» ،«نمایشنامه و فیلمنامه » و «جستار یا انشاء » ادبی در آن خلق می شود و زمینه ایست برای کشف و جست و جو و راهگشایی در ذهن. نمود پیدا کردن جلوه های نو در دید به این نوشته ها اعتباری می دهد که آنها را از بقیه نوشته ها جدا می کند. در این نوع نوشتن که در ساحت هنر قرار می گیرد اگرچه ذهن مولف پر است از اندوخته های پیشین و خوانده ها و دیده ها و شنیده ها و البته فهمیده ها ، اما او از میان این اندوخته ها مسیر جدیدی باز می کند برای دیدن، برای درک و شناخت هستی و زندگی . این شناخت حاصل کشف نویسنده موقع نوشتن است. کشفی که در بسیاری اوقات از خود او جداست و همان چیزی است که بسیاری دوست دارند آنرا «الهام» بنامند.اما این الهام همان پا گذاشتن به دنیای ندانسته هاست. پیدا کردن جلوه ها و رنگ ها و نقش های جدید که دیده نشده اند و تا اکنون که نوشته می شوند ناممکن به نظر می رسیده اند. اما حالا با نوشتن و امکان نوشتن ممکن شده اند و بر وسعت زندگی افزوده اند. وسعتی که در دنیای واقعی و حسی محدود باشد در نوشتن نامحدود می شود. نوشتن که یک هنر است دامنه ی «ممکنات»را برای ذهن بسط می دهد.

این نوع نوشتن خود باید جهتش را بیاید .این همان نوشتن است که شاید ناخودآگاه و لایه های پنهان ذهن که در حالت عادی از آن بیخبریم آنرا می نویسند نه خود ما. کشف شهود و الهام که نقشه ای نمی شود برایش ریخت و خودش راه را درست می کند و در انتظار می ماند تا کسی بپیمایدش و از آن نقشه ای رسم کند. همان راهی که تلاش برای کشف آن توسط مخاطب بودنش را معنی می کند.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی وبسایت بزرگان دین سیداحمد دلفروز blog bts is my heart Pat دبیر ریاضی دلنوشته های دخترانه اماکن باستانی هیچ